آمیا از بارسلونا به زادگاه مادرش که شهر کوچکی است نقل مکان می کند. در آنجا متوجه می شود که قدرت های خاصی دارد و...
این شهر مزخرفه
آمیا پس از نقل مکان به سالاباریا تلاش می کند تا خودش را با شرایط زندگی در یک شهر کوچک وفق دهد. سه تن از دوستانش راجع به قدرت های مادربزرگ آمیا صحبت می کنند و...
پس فکر میکنی قدرتی داری؟
زمانی که جوکین و ژاوی از آمیا کمک می خواهند او احساس می کند که قدرت های جادوگری دارد. در همین هنگام، خواهر کوچکتر آمیا، اونا با تعصبات قومی مواجه می شود و...
جادوگر درون
آمیا برای شیویت فال می گیرد و این باعث می شود که او و دوستانش به یک مهمانی دعوت شوند. این در حالی است که آمیا از آیزر خوشش آمده است و...
همه ما کارهای احمقانه میکنیم
Laura shares big news with the girls. Amaia gets excited to host a party, while Javi meets up with a mystery man. Irene makes a surprising confession.
کلاهبرداری
Amaia agrees to help Irene and draws a crowd with her tarot reading debut, but Javi is not impressed. Things get weird between Zhao and Lucía.
هیچکس نمیتونه مهمونی مارو خراب کنه
Amaia starts to see her mother in a new light. An end-of-year party on St. John's Eve brings big drama, big disappointments and unexpected romance.