مردی ۳۷ ساله که در آستانه طلاق از همسرش است، به طور ناگهانی به سن ۱۸ سالگی اش برمی گردد. او تصمیم می گیرد تا زندگی جدیدی را با هویت جدید شروع کند و به فرزندانش نزدیکتر شود و...
زندگی ادامه دارد
بعد از گذشت سال ها زندگی مشترک، دای یانگ در آستانه طلاق است، اما درست قبل از اینکه تسلیم شود، معجزه ای رخ می دهد و به دوران ۱۸ سالگی اش برمی گردد و...
درباره چیزهایی که لبخند به لبت میآوردند
به عنوان دای یانگ ۱۸ ساله، او متوجه می شود که فرزندانش زندگی ای دارند که از آن بی خبر است و تصمیم می گیرد تا در کنار آنها به عنوان یک دوست باشد و...
داستانی درباره باران و تو
دا جونگ در مورد نتایج استخدام با جی بی سی یک تماس تلفنی دریافت می کند. در همین حال، وو یانگ با جا سونگ دعوا می کند و اتفاقی رخ می دهد که...
پسری که در گذشته دوستش داشتیم
در یک دورهمی با تیم بیسبال، جی هون از مدیر درخواست می کند که برنامه ای را برای دا جونگ برای مصاحبه آینده اش بچیند. در همین حال، سی آه به بیمارستانی در همان نزدیکی منتقل می شود و...
اولین عشقها هیچوقت به وقوع نمیپیوندند
دای یانگ تصمیم می گیرد تا علت اینکه دا جونگ می خواهد طلاق بگیرد را پیدا کند. با این حال، دای یانگ نمی تواند که...
از صمیم قلب برای طرفدار درجه ۱ او
دای یانگ سعی می کند به دا جونگ نزدیک شود، اما جی هون او را اذیت می کند. طلاق دای یانگ عمومی می شود و برنامه هایش برای آینده خراب می شود و...
کسی که به من شجاعت آموخت
وقتی دوک جین به این واقعیت که دای یانگ دوباره جوان شده حسادت می کند، وو یانگ هویت واقعی او را فاش می کند و تصمیم می گیرد که...
داستانی که فقط من نمیدانستم
در حالی که وو یانگ از مکالمه بین دا جونگ و ایل گوون باخبر نیست، نگران است که دای جونگ هویت واقعی او را بفهمد و...
چیزهایی که فقط بعد از دست دادنشان متوجه آنها میشوی
دا جونگ نمی تواند رفتار ایل گوون به عنوان مربی بسکتبال را نادیده بگیرد و از والدین دیگر کمک می خواهد تا...
اگر دوباره عشق بورزم
وو یانگ برای نجات یک دختر کوچک که در خطر است، خود را جلوی ماشین می اندازد و به بیمارستان منتقل می شود، اما...
عشق از دست رفته
وو یانگ بعد از دیدن دا جونگ و جی هون، بدون اینکه چیزی بگوید، برمی گردد. در همین حال، در طول جشنواره، جا سونگ با سی آه صحبت می کند و...
ماه نو
دا جونگ گمان می کند که اتفاقی که بین او و وو یانگ رخ داده، فقط یک رویا بوده، اما هنوز نمی تواند خود را با او روبرو کند و...
مردی که قلبم را میلرزاند
دا جونگ که در انبوهی از افکار پیچیده گم شده است و تلاش می کند تا از وو یانگ فاصله بگیرد. در ادامه، وو یانگ تلاش می کند تا...
دلتنگت هستم
با نزدیک شدن به اعلامیه استخدام، دا جونگ پس از اینکه به اعتراف عجیب وو یانگ گوش می کند، دچار سردرگمی می شود و تصمیم می گیرد که...
اعتراف
وو یانگ و دا جونگ آخرین باری را که با یکدیگر قرار ملاقات گذاشته بودند را به یاد نمی آورند. در همین حین، وو یانگ یک تماس دریافت می کند و...
زندگی ادامه دارد
در حالی که دا جونگ در حال رفتن به مسابقه بسکتبال سی وو است، وو یانگ را در مقابل استادیوم می بیند و خودش را به خاطر خراب کردن زندگی او سرزنش می کند و