در واپسین سالهای دهه ۱۹۶۰ میلادی، یک پزشک متخصص خون به نام دکتر رفعت اسماعیل که خود را بدشانس می داند، در کشور اسکاتلند با یکی از دوستان دوران جوانیاش به نام مگی مکیلوپ ملاقات می کند. در ادامه، دکتر رفعت مجموعه ای از رویدادهای فراطبیعی را تجربه می کند که...
قسمت اول
مگی، دوست قدیمی رفعت، از کشور اسکاتلند بازمی گردد و رفعت علیرغم میل باطنی خود، او را به جشن تولدش دعوت می کند. در ادامه، رویت یک پدیده غیرعادی منجر به بروز تنش می شود و...
قسمت دوم
پس از کالبد شکافی یک مومیایی به ظاهر نفرین شده، ابری سیاه بر شهر قاهره سایه می افکند. در ادامه، رفعت نمی خواهد باور کند که این دو رویداد با هم در ارتباط هستند، اما اتفاقی رخ می دهد که...
قسمت سوم
هنگامی که همه تلاش ها با شکست مواجه می شود، رفعت و مگی در صحرای لیبی به دنبال راه درمان می گردند. در ادامه، آنها پس از ملحق شدن به یک همکار قدیمی، باید از سد موجودی بگذرند که...
قسمت چهارم
رفعت پس از خواندن یک کارت هشداردهنده، از زادگاه خود بازدید به عمل می آورد تا یک مشکل خانوادگی اضطراری را حل و فصل نماید. در ادامه، یک صدای فریبنده او را هیپنوتیزم می کند و...
قسمت پنجم
در حالی که رفعت با غم و اندوه دست و پنجه نرم می کند، وضعیت سلامتی او رو به وخامت می گذارد. در ادامه، رفعت متقاعد می شود که شیراز، در وقوع تمامی رویدادهای ناگوار نقش داشته و...
قسمت ششم
رفعت از نیروی ذهن خود برای کشف اسرار مربوط به مرگ شیراز استفاده می کند و به مکانی بازمی گردد که ماجراها از آنجا آغاز شده است. در ادامه، سومین کارت تاروت به نمایش در می آید و...