در سال ۱۹۴۷ میلادی، زنی جوان به نام میلدرد رچد، به شمال کالیفرنیا سفر می کند تا به عنوان پرستار، در یک آسایشگاه روانی مشغول به کار شود. شواهد امر نشان می دهد که در این آسایشگاه، آزمایش های ناخوشایندی بر روی بیماران صورت می گیرد که...
قسمت اول
پرستاری جوان به نام میلدرد رچد، تلاش می کند که در بیمارستان دولتی لوسیا مشغول به کار شود. این در حالی است که پرسنل بیمارستان مذکور، برای پذیرش یک بیمار روانی جدید به نام ادموند تولسون آماده می شوند و...
قسمت دوم
دکتر هانوور از یک روش درمانی نوآورانه رونمایی می کند و میلدرد با فردی ملاقات می کند که از جنایت ادموند تولسون، جان سالم به در برده است. در ادامه، میلدرد برای سیر و سیاحت در شهر مونتهری به گوئندولین ملحق می شود و...
قسمت سوم
هنگامی که یک زن، برای دستگیری دکتر هانوور جایزه تعیین می کند، هانوور یک راز شوم را با میلدرد در میان می گذارد. از سوی دیگر، پرستار باکت یک روش درمانی بی رحمانه را به اجرا در می آورد و...
قسمت چهارم
میلدرد به ادموند کمک می کند که راهی را برای تجلی خواسته های درونی اش پیدا کند. او همچنین پیشنهاد ارائه خدمات را با وینرایت در میان می گذارد. از سوی دیگر، گوئندولین همسر خود را ترک می کند و...
قسمت پنجم
پس از آنکه میلدرد ارتقای رتبه پیدا می کند و به عنوان پرستار ارشد مشغول به فعالیت می شود، تصمیم می گیرد که یک مراسم باشکوه را در بیمارستان برگزار کند. در ادامه، لنور پیشنهادی را با او در میان می گذارد که...
قسمت ششم
دلباختگان در یک خانه رعیتی متروکه پناه می گیرند. از سوی دیگر، هنگامی که میلدرد در یک نمایش عروسکی حضور می یابد، خاطرات تلخ دوران کودکی به سرعت در ذهن او پدیدار می شوند و...
قسمت هفتم
دلباختگان در یک خانه رعیتی متروکه پناه می گیرند. از سوی دیگر، هنگامی که میلدرد در یک نمایش عروسکی حضور می یابد، خاطرات تلخ دوران کودکی به سرعت در ذهن او پدیدار می شوند و...
قسمت هشتم
دلباختگان در یک خانه رعیتی متروکه پناه می گیرند. از سوی دیگر، هنگامی که میلدرد در یک نمایش عروسکی حضور می یابد، خاطرات تلخ دوران کودکی به سرعت در ذهن او پدیدار می شوند و...