صد سال پس از وقایع سریال اصلی وایکینگها ، زمانی که تنش ها بین وایکینگ ها و خانواده سلطنتی انگلیسی به نقطه شکست خونین می رسد و خود وایکینگ ها بر سر اعتقادات متضاد مسیحی و بت پرستی خود باهم درگیر می شوند. وایکینگها سفری حماسی را آغاز میکنند که آنها را در اقیانوسها و میدانهای نبرد، تا انگلستان و فراتر از آن، در حالی که برای بقا و شکوه مبارزه میکنند، پیش میبرد.
گرینلندیها
ارتش وایکینگ ها که برای انتقام یک قتل عام در انگلستان نقشه می کشند، در کاتگات جمع می شوند - اما خواهر و برادر لیف و فریدیس نوع دیگری از قصاص را دریافت می کنند.
وایکینگ
لیف برای نجات جان فریدیس موافقت می کند که به محاصره لندن توسط کانوت و هارالد بپیوندد. ملکه اِما پسر خوانده ادموند را میفرستد تا کمک یکی از متحدانش را بگیرد.
رژهها
در یک سفر زیارتی، فریدیس و حزبش به طرز وحشیانه ای مورد حمله قرار می گیرند. هارالد و لیف در جستجوی مسیری از میان باتلاقهای نزدیک لندن هستند تا ادموند تاجگذاری کند.
پل
لیف یک حمله بی پروا به لندن را پیشنهاد میکند، حمله ای که اما و گادوین میترسند شاه جوان عجول و خودسر، ادموند، با بی ملاحظه بودن شکست ندهد.
معجزه
توطئه، خیانت و سیاست با به تاج و تخت رسیدن شاه جدیدی بر انگلستان حکومت می کنند. لیف به عنوان یک قهرمان شناخته میشود اما در خفا او ایمانش برایش سوال میشود.
آخرین دختر اوپسالا
فریدیس به کتگت بر میگردد و عضو یک فرقه مقدس میشود. کنات به قدرتش در انگلستان استحکام میبخشد. کاره به محل مقدسی از زمان بچگی اش میرود.
انتخابها
در حالی که کتگت برای دفاع آماده میشود، اُلاف با کاره پیمان میبندد. در غیاب کانون، پدرش، سوین فورکبیرد، تخت سلطنت انگلستان را با ادموند شریک میشود.
پایان یک شروع
اُلاف و کاره نیروهایشان را آماده میکنند تا به کتگت حمله کنند. توطئه قصر برای کنترل انگلستان به عواقب غیر قابل پیش بینی ای میانجامد.