در یک گستره زمانی 25 ساله، گروهی از سارقان قصد دارند به درون گاوصندوقی به ظاهر نفوذناپذیر نفوذ کنند تا بلکه بتوانند بزرگ ترین سرقت پول تاریخ را عملی کنند.
زرد
لئو تیمی را برای سرقت میلیاردها دلار از خزانه ای با امنیت بالا در نیویورک تشکیل می دهد. اولین وظیفه آن ها، به دست آوردن پولی در منطقه دایموند برای آغاز یک پروژه است.
سبز
مشخص می شود که لئو بیماری نگران کننده ای دارد و به همین خاطر با کمک هم سلولی خود از زندان فرار می کند. پس از تجدید دیداری احساسی در خارج از زندان، لئو شروع به کشیدن نقشه انتقام می کند.
آبی
خبر رسیده که طوفان بزرگی در حال نزدیک شدن به شهر است و در این میان اعضای تیم اجرای نقشه مفصل خود را شروع می کنند. راجر که دچار بدگمانی شده با تهدیدی سروکار دارد. اطلاعاتی به دست اف بی آی می رسد.
نارنجی
چند هفته پیش از سرقت بزرگ، اعضای گروه به چند مانع بر می خورند و اف بی آی عرصه را بر آوا تنگ تر می کند. باب با جراحت خود دست و پنجه نرم می کند. مامور نازان فرصتی را غنیمت می شمارد.
بنفش
در نگاهی به گذشته، لئو را می بینیم که پایبند به خانواده شده و سعی می کند زندگی مجرمانه خود را کنار بگذارد؛ اما ترک عادت های قدیمی با وجود کار وسوسه کننده و شریکی که دست از قانع کردنش بر نمی دارد دشوار می شود.
قرمز
با دور هم جمع شدن اعضای گروه پس از سرقت و صحبت درباره اشکالات پیش آمده و افراد قابل اطمینانشان، تنش میان آن ها اوج می گیرد. مامور اف بی آی، نازان، کشف تکان دهنده ای می کند.
صورتی
اعضای گروه که پس از سرقت مخفی شده اند، با مشکلات بزرگی مواجه می شوند. راجر با کسی که انتظارش نمی رفت شریک می شود. ماموران اف بی آی سرنخی را در کارولینای جنوبی دنبال می کنند.
سفید
یک تبهکار نابغه و گروهش نقشه ای مفصل می کشند تا از گاوصندوقی با امنیت بالا سرقت کنند؛ اما وقتی اوضاع طبق نقشه پیش نمی رود مجبور به تغییر رویه می شوند.