پس از حمله موجوداتی وحشی و نامیرا به نام کابانه به مردم، تعداد زیادی از بازماندگان در قطاری پناه می گیرند و با آن سفری را برای پیدا کردن یک سرپناه آغاز می کنند و...
جسد ترسیده
کابانه ها هیولاهای نامیرایی هستند که به ایستگاه آراگانه حمله می کنند. ایکوما، پسربچه آهنگری است که بر خلاف همه مردم از این هیولاها فرار نمی کند و...
تاریکی بیپایان
ایکوما زنده می ماند و به سمت آخرین هایاجیرویی می رود که در ایستگاه کنکین مانده است و کوتتسوجیو نام دارد. این در حالی است که آیامه و مردمش در مقابل کابانه ها ایستادگی می کنند و...
دعای پیشکش
کوتتسوجیو از ایستگاه کنکین فرار می کند و به طرف قلعه کنگوکاکو می رود. مردمی که در کوتتسوجیو قرار دارند علیه ایکوما و مومی متحد می شوند و...
خون جاری
مردم، ایکوما و مومی را در آخرین کوپه زندانی می کنند. اما این کار آنها به ضررشان تمام می شود چرا که دو تن از بهترین مبارزانشان را از دست می دهند و...
تاریکی غیرقابل فرار
کوتتسوجیو بازماندگان را از ایستگاه یاتسوشیرو سوار می کند. در میان بازماندگان، انوکو یکی از دوستان قدیمی مومی قرار دارد. او به مومی می گوید که خیلی ضعیف شده است و...