پسری نوجوان که زندگی عادی خود را سپری می کند، روزی یک سنگ جادویی پیدا می کند و به کمک آن تبدیل به یک غول کش می شود و به حفاظت از دنیای انسان ها و غول ها می پردازد و...
تبدیل: بخش ۱
«جیم لیک» دانشآموز معمولی دبیرستانی دنبال ماجراجویی است، اما زمانی که غول کش قبلی کشته میشود او به صورت تصادفی نشان غولکشی را پیدا میکند ومجبور میشود مسئولیت سنگینی را قبول کند و...
تبدیل: بخش ۲
جیم» که هنوز از اتفاقاتی برایش افتاده متعجب است، با دو غول ملاقات میکند که میخواهند به او آموزش دهند تا چگونه از قدرتهای جدیدش استفاده کند. اما با ورود غولی دیگر...
آیا به همین دلیل هستی، غولکش؟
«جیم» و «توبی» به بازار سنگی غولها میروند، جایی که «جیم» تمریناتش را آغاز میکند و در همین حین غولها به خاطر اینکه او اولین انسانی است که توانسته به این درجه برسد، از او عصبانی هستند و...
دشمن کوتوله خود را بشناس
در همین حین که «جیم» تاریخچه غولها را یاد میگیرد، در دنیای انسانها برایش مشکلاتی بوجود میآید که بنظرمیرسد این موقعیت فرصت خوبی برای آن است که او قدرتهایش را در معرض آزمایش قرار دهد و...
واکا چاکا!
«جیم» سعی دارد در سفر علمی مدرسه که به موزه رفتهاند به «کلیر» نزدیک شود ولی متوجه میشود که راهنما موزه، خانم «نامورا» رازی دارد و...
برد، باخت یا مساوی درال
«جیم» خود را برای مبارزهای دوباره با «درال» غولی که بنظر میرسد وارث حقیقی نشان است، آماده میکند اما خصومت آنها به طرز غافلگیرکنندهای تبدیل به یک شراکت میشود و...
به دام انداختن بک چینجلینگ
بعد از آنکه «جیم» متوجه میشود پل «کیلاهد» جابجا شده است، باید با استفاده از نعل اسب فرد نفوذی پیدا کند و...
ماجراجویی در پرستاری از ترولها
در حالی که «درال» سعی دارد با اکتشافات جدیدش کناربیاید، «جیم» داوطلب میشود که از «انریکه» برادر کوچکتر «کلیر» برای انکه بفهمد او فرد نفوذی است یا نه، مراقبت کند و...
شانزده سالگی تلخ و شیرین
تولد ۱۶ سالگی «جیم» پر از سوپرایز است. نژاد جدیدی از غولهای ترسناکی که به نور خورشید ایمن هستند در روز تولد «جیم» خود را آشکار میکنند و...
اطلس جوان
«درال» به «جیم» توتمی ساخته دست غولها می دهد تا به او کمک کند اضطرابش مقابل «کلیر» را کنترل کند. اما اعتماد به نفس بیشاز حد «جیم»، او را به درکی تکاندهنده میرساند و...
منتهی به فاجعه
گروه برای پیدا کردن سرنخهایی از پل «کیلاهد» یواشکی وارد دفتر آقای «استریکلر» میشوند. اما ناخواسته هیولایی را وارد مدرسه میکنند و «استریکلر» واقعیت پنهانش را آشکار میکند و...
کلیر و خنجر هدیه
پل «کیلاهد» کامل شدهاست اما دروازه «دارکلند» هنوز باز نمیشود. زمانی که «کلیر» مورد هدف قرار میگیرد، «جیم» مجبور میشود حقیقت را به او بگوید و...
نبرد دو پل
«جیم» باید تسلیم «بولار» شود و پل «کیلاهد» را باز کند تا بتواند جان «بلینکی» که ربوده شده را نجات دهد. «جیم» به «کلیر» قول میدهد تا برادر کوچکش را از سرزمین تاریکی به خانه برگرداند و...
بازگشت غولکش
«کلیر» برای اولین بار به بازار سنگی غولها میرود و «جیم» توسط ارواح غولکشهای قبلی احضار میشود. در جایی دیگر «استریکلر» هیولایی باستانی و خطرناک را بیدار میکند و...
افترا
«جیم» به دنبال راهی برای کشتن «گانمار» است تا بتواند برادر «کلیر» را به خانه بازگرداند. «استریکلر» قدرت طلب همراه با غولی باستانی دوباره به «آرکادیا» برمیگردد و...
احتمال اعمال نرخ رومینگ
قهرمانان برای پیدا کردن «سنگ تولد» به مکانی خطرناک میروند. «استریکلر» با تلسمی سرنوشت خود و «باربرا» را بهم متصل میکند تا...
روز گردش بلینکی
«بلینکی» تبدیل به انسان میشود و تجربیات جدیدی را کسب می کند. «انگورات» سعی دارد سرنوشتی بدتر از مرگ را برای «جیم» رقم بزند و...
پادشاه در هم شکسته
جستجو برای «سنگ کشتار»، قهرمانان را به سرزمین «وومپاها» میکشاند. «جیم» سرانجام «کلیر» را به مهمانی مدرسه دعوت میکند و...
کلهبادیها
«توبی» و «کلیر» سعی دارند به «جیم» کمک کنند تا «جیم» بتواند با برنده شدن در چالش دوم، شاه مدرسه شود. در همین حین آنها یاد میگیرند، چطور از صلاحهای جدیدی که بدست آوردند استفاده کنند و...
ذهن من کجاست؟
«انگورات» موجوداتی جادویی را در دبیرستان «آرکادیا» رها میکند تا باعث شود دانشآموزان وارد کابوسهایشان شوند. در همین حین او به مدرسه میآید و پیشنهادی غافلگیرانه به «جیم» میدهد و...
هیولای مهمانی
«نفوذی» که خود را برادر کوچک «کلیر» جا زده بود، بدون اجازه در خانه مهمانی برگزار میکند. «جیم» و «توبی» سعی دارند راهی پیدا کنند تا بتوانند انگشتر «استریکلر» را از او بدزدند و...
دیگه وقتشه
«جیم» برای نگه داشتن زمان با استفاده از «کایروسکت» باید هر لحظه را مغتنم بشمارد. او باید بتواند انگشتر «استریکلر» رابدزدد، مادرش را نجات دهد و سنگ کشتار را پیدا کند تا...
کمک خلبانان
ملکه غولها به دنبال «عربده» میآید تا او را به سرزمین مادریاش بازگرداند. «استریکلر» از «جیم» میخواهد از او در مقابل «آنگورات» محافظت کند و...
کنترل خشم انگور
«جیم» مجبور میشود برای نجات جان مادرش با «استریکلر» همکاری کند تا باهم بتوانند «آنگورات» را شکست دهند. «چامسکی» از سرزمینهای تاریک برمیگردد و از «انریکه» برادر کوچک «کلیر» خبری به همراه دارد و...
شبی به یاد ماندنی
جیم سعی دارد با از بین بردن طلسم، جان «باربارا» را نجات دهد. «آنگورات» به «توبی» و «کلیر» حمله میکند و...
چیزی گندیده به این سمت می آید
غولکش و دوستانش، خود را برای مبارزه با «آنگورات» در بازار غولها آماده میکنند. «جیم» آخرین سنگ را بر روی نشان قرار میدهد و...