رباره ماجراهای یک سرپرست شکارگاه و خانواده اش است که در روستای کوچکی در زمانه ای زندگی می کنند که از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در حال تغییر است.
یک هیولا در دروازه
در روز اول کارش به عنوان ناظر شکار در شهر سدلزسترینگ در وایومینگ، جو پیکت خود را در موقعیت غیرقابل پیش بینی با یک شکارچی غیرمجاز محلی می بیند.
کرکس های در حال چرخش
جو با دوز و کلک وارد پرونده قتلی می شود و می بیند که با بعضی از مردم توافق ندارد. ماریبت بقیه خانواده را در یک موتل اداره می کند و تحقیقات خودش را انجام میدهد.
جوی، تفنگت را بگیر
در حالی که جو بعضی از مردم شهر مسیری خطرناک را آغاز می کنند، ماریبت بازگشت به دادگاه را سبک سنگین می کند چرا که به نظر می رسد دلیل ارزشمندی برایش وجود دارد.
توطئه زاغها
جو از تحسین نوظهورش که بعد از گزارش قاتل فرض شده بدست آورده است لذت می برد ولی هنوز متقاعد نشده است که تحقیقات به پایان رسیده است. یک نفر در صدد است تا همه جزییات باقی مانده را از بین ببرد.
بهترین به نظر بیا و زندگی کن
جو و مری بث بعد از حادثه یدک کش کلاید وحشت زده شده اند و باید تصمیم بگیرند که آیا می خواهند جستجویشان را برای حقیقت ادامه بدهند یا نه. شریدن یک مهمان ناخوانده خواهد داشت.
شلیک کن، بیل بزن و خفه شو
جو به این فکر می کند که آیا کسی در شهر هست که تا در فساد ریشه زده در این شهر شریک نباشد و مری بث شبانه روز مشغول کار برای نجات نیت است.
منفورترین مرد در ایالت تولو اسلیپ
جو یک قسمت از تودرتوی معما را حل می کند ولی این ممکن است برایش گران تمام شود. پیکت ها هم برای خود یک خانه مجلل جدید پیدا می کنند.
مراتع کشتار
جو که به یک مدرک مهم نیاز دارد، از یک دوست غیرمنتظره درخواست کمک می کند. در همین حال، مری بث و شریدن در معرض خطر باقی می مانند.
در معرض انقراض
در حالی که جو دیوانه وار به سمت بیمارستان می رود، شریدن تلاش می کند تا با استفاده از مهارت هایش از دست یک شکارچی نامتعادل فرار کند.
فصل شکار مجاز
در نمایش پایانی، پیکت ها با سخت ترین نبردشان روبرو می شوند. با نشست گرد و غبار این نبرد، آنهایی که زنده می مانند باید یاد بگیرند که گذشته را فراموش کنند و با فداکاری هایی که شده است کنار بیایند.