چا جین وو از زمانی که شنوایی خود را از دست داده به زندگی انفرادی خود عادت کرده است. یک روز، یک هنرپیشه مشتاق، جونگ مو یون، وارد روال روزمره آرام خود می شود.
سلام کن
جین وو و مو یون در ججو با هم تلاقی می کنند. او ناراحت می شود زیرا او مدام او را نادیده می گیرد.
آکورد
جین وو و مو یون دوباره در سئول همدیگر را ملاقات می کنند و سعی می کنند همدیگر را بهتر بشناسند، اما کار آسانی نیست.
اشک
جین وو و موئون نزدیک تر می شوند. وقتی موئون مصاحبه ای را در خبرنامه مرکز هنری می خواند، با احساس بیگانگی که جین وو احساس می کرد، همدردی می کند.
یکدلی
اواخر شب جین وو زنگ می زند و بدون اینکه به موئون بگوید می رود. Moeun نگران می شود زیرا او برای سخنرانی های خود بر نمی گردد.
با احترام
جین وو به تئاتر می رود تا ریشه Moeun را بکند. نمایشنامه به خوبی به پایان می رسد و احساسات او نسبت به او بیشتر و بیشتر می شود.
همراه و همدم
وقتی سئوکیونگ بدون اطلاع قبلی ظاهر می شود، جین وو گیج می شود. موئون فکر می کند که آنها فقط دوستان قدیمی هستند و به زبان اشاره روان او به سوکیونگ حسادت می کند.