داستان زندگی گریزلدا بلانکو است که یکی از سودآورترین کارتل های تاریخ را ایجاد کرد. یک مادر فداکار، ترکیب کشنده جذابیت و وحشی گری بی گمان بلانکو به او کمک کرد تا به طرز ماهرانه ای بین خانواده و کسب و کار حرکت کند و او را به سمت تبدیل شدن به یک تبدیل کند.
خانم به شهر می آید
گریزلدا از مدلین به میامی فرار می کند تا شروعی تازه داشته باشد. او با پسرانش و یک انبار پنهان، از فرصتی برای ایجاد کسب و کار خود استفاده می کند.
افراد سفیدپوست ثروتمند
گریزلدا از تعدادی از همراهان خوب مدلین به میامی استقبال میکند، اما یک دشمن هم از آن عقب نیست. یک شب بیرون رفتن به یک برنامه جسورانه برای ورود به بازاری جدید دامن می زند.
شورش
پس از اینکه گریزلدا یک پیشنهاد وسوسه انگیز از یک تامین کننده بزرگ دریافت می کند، سعی می کند بر یک رقیب تجاری پیروز شود و اعتماد فروشندگان محلی را جلب کند.
مدیریت میانی
گریزلدا در محوطه ای امن پنهان می شود و آماده می شود تا علیه اوچوآها حرکت کند. ژوئن به یک واحد تاکتیکی نخبه می پیوندد که قاچاقچیان مواد مخدر را هدف قرار می دهد.
بهشت از دست داده
گریزلدا مشکوک است که یک خبرچین در صفوف او وجود دارد که ژوئن و CENTAC در حال افزایش هستند. یک جشن تولد مجلل با سوخت کک به هرج و مرج فرو میرود.
ادیوس، میامی
گریزلدا با احساس فشار از هر طرف، از میامی خارج می شود. اما با کاهش گزینه های او و نزدیک شدن دشمنان، آیا او می تواند از سرنوشت پیشی بگیرد؟