زوجی به نام فرانکلین و آیرین یورک، سالها پیش اتاقکی را در حیاط خلوت خود کشف کردند که به طور غیرقابل توضیحی به یک سیاره متروک و عجیب منتهی میشود. آن ها این راز بزرگ را تاکنون مخفی نگه داشتهاند اما ورود یک مرد جوان مرموز آرامش آنها را به هم میزند.
به سوی ستارگان
آیرین و فرنکلین یورک رازی در دل دارند: یک چمبر پنهان در حیاط پشتی خانه شان که به یک سیاره عجیب و متروکه راه دارد. اما نشانه هایی شگفت انگیز باعث می شود در مورد هر چیزی که می دانند دوباره فکر کنند.
عبادتگاه
فرنکلین و آیرین تصمیم می گیرند تا با مرد مرموز داخل چمبر چکار کنند. استلا که یک مادر مجرد است برای گفتن یک راز خانوادگی به دختر نوجوانش تونی تقلا می کند.
سرایدار
وقتی که آیرین رغبت جدیدی به زندگی پیدا می کند، فرنکلین به جود بیشتر شک می کند. در آرژانتین، یک ملاقات کننده چیز مهمی برای دادن به استلا و تونی دارد.
سازندگان دیگ بخار
آیرین به جود کمک می کند تا کسی را که از دست داده است را پیدا کند. فرنکلین یک رابطه غیرمنتظره تشکیل می دهد. استلا با کمک یک دوست قدیمی ماموریت اش را شروع می کند.
آموزش رانندگی
آیرین هر کاری می کند تا به جود کمک کند. استلا و دنیس هر دو به جاهایی می روند که خاطرات تلخی از آنجا دارند. فرنکلین یک هدیه غیرمنتظره به بایرون می دهد.
فرانکلین عزیز
یک کشف شوکه کننده باعث جدایی فرنکلین و آیرین می شود. تنش ها بین استلا، تونی و نیک به بالاترین حد خود می رسند. جود از دنیس برای جستجو کمک می گیرد.
غواصی در دریاچه
آیرین، جود و دنیس دل به جاده می زنند تا گابریل را پیدا کنند در حالی که فرنکلین و بایرون به سفری جداگانه می روند. استلا و تونی با فرانسوورث آشنا می شوند.
جبران
جود تصمیم دشواری می گیرد، در حالی که فرنکلین و آیرین به اتفاقات اخیر فکر می کنند. ماموریت استلا او را به یورک ها می رساند.